سفارش تبلیغ
صبا ویژن



نفسم تنگ آمده. می خوام بیام تو هوایی که نفس کشیدید نفس بکشم . احساس میکنم نیّتم زنگ زده  می خوام قدم گاه نیتتون رو ببینم . احساس می کنم چند وقتی شده که بیخدی گریه نکره ام  . می خوام بیام خاکی که اشکهاتون رو بوسه زده ببوسم . اجساس می کنم  چند وقتی شده کفشم خاکی خاکی نیست . دوست دارم بیام خاک کف پوتین هاتون رو بکشم به چشمام . دوست دارم بیام ارض لن تسطیع ان تفرق بین لحم مجاهد و تراب جنوب رو ببینم . دلم تنگ شده خیلی ..   خیلی ... می خوام بیام ببینم کی بودید . می شه آیا ؟
نوشتنم نمیاد
هرکی می خواد فکر کنه لوس بازی در آوردم . آزادی فکر کامل داره . راحت باش.

همین .
جاری باشید .
یا محمد و یاعلی .



علی ::: پنج شنبه 85/12/24::: ساعت 11:34 صبح

 نظرات دیگران: نظر



این چند وقته خیلی اعلامیه مرگ می خونم .
با نهایت تاسف و تاثر ...
به اطلاع امت حزب الله می رساند که ...
با خبر شدیم دوست عزیزمان و برادر گرامیمان ...
هر گل که به چمن بیشتر می دهد صفا ...
از کلیه دوستان و برادران در خواست میشود...
شادی روح آنمرحوم مغفور ...
خیلی هم بهم خبر مرگ میدن تاجایی که هیچ تلفنی رو جواب نمیدم مگه اینکه قبلش احتمال مرگ بدم . خیلی هم به مرگ خودم  و اعلامیه‏ی مرگ خودم فکر می کنم . چند شب پیش نشستم و اعلامیه‏ی مرگم رو طراحی کردم . جالبه بنده خدا مادرم هم تو طرح نظر داد  بدون اینکه بدونه این اعلامیه‏ی پسرشه . حرف هم اینکه مرگ رو خیلی سخت نگیریم . مرگ همین بیخ گوشمونه . بیخ . شاید پشت اون در . شاید توی حیاط . شاید همین روی صندلی . و خدایی که در این نزدیکی است . لای این کاج بلند . لای این شب بو ها



علی ::: سه شنبه 85/12/1::: ساعت 6:38 صبح

 نظرات دیگران: نظر



<      1   2   3   4   5      
 
Yahoo mail